-
پروانه
جمعه 7 بهمنماه سال 1390 20:38
گاهی غصه می خوریم یه پروانه چرا یه روز عمر داره چه عمر کوتاهی اما نه عمر اون کوتاه نیست اون تو یه روز خیلی کار می کنه خیلی کار می کنه با خیلی از گلا همنشین می شه روی سبزه ها پرواز می کنه با دوستاش به سفر می ره از اینجا به اونجا عشق بازی هم می کنه تو همین دوره کوتاه با کسی دعوا نمی کنه برای همین هم هست تعدادشون خیلی...
-
شب قدر
پنجشنبه 11 شهریورماه سال 1389 11:47
شب قدر یعنی چه؟ شبی که قدر و منزلت دارد؟ چرا باید از شب تا به صبح بیدار بود؟ چرا می گویند ممکن است در کل سال باشد؟ چرا میگوییند احتمال بیشتر است که در ثلث آخر ماه رمضان باشد؟ می گویند سر نوشت انسان در شب قدر تعیین میشود، مگر نه اینکه فقط خود انسان سرنوشت خود را تعیین می کند و خداوند هم هر سرنوشتی را که بنا به اختیار...
-
چه دردی...
چهارشنبه 6 مردادماه سال 1389 22:41
چه دردی است در میان جمع بودن ولی درگوشه ای تنها نشستن برای دیگران چون کوه بودن ولی در چشم خود آرام شکستن برای هر لبی شعری سرودن ولی لبهای خود همواره بستن به رسم دوستی دستی فشردن ولی با هر سخن قلبی شکستن به نزد عاشقان چون سنگ خاموش ولی در بطن خود غوغا نشستن به غربت دوستان بر خاک سپردن ولی در دل امید به خانه بستن به من...
-
پیام سکوتت چه آرام رسید
چهارشنبه 6 مردادماه سال 1389 19:23
توی سکوت امشبت حرف دلت رو شنیدم تو اشک و غم ها ی تو هم شعری رو از نو سرودم شبــیه برگ پاییزی ، پس از تو قسمت بادم خـداحافظ ، ولی هرگز نخواهی رفت از یادم خداحافظ ، و این یعنی در اندوه تو می میرم در این تنهایی مطلق ، که می بندد به زنجیرم و بی تو لحظه ای حتی دلم طاقت نـمی آرد و بــرف نــا امــیــدی بر سـرم یــــکریز می...
-
مسلمانی به چیست؟
سهشنبه 5 مردادماه سال 1389 20:03
واعظی پرسید از فرزند خویش هیچ می دانی مسلمانی به چیست؟ صدق و بی آزاری و خدمت به خلق هم عبادت هم کلید زندگیست گفت فرزند: زین معیار در شهر ما یک مسلمان هست آن هم ارمنی است
-
آمنه
سهشنبه 5 مردادماه سال 1389 12:34
آمــنــه در کـلاس بــهــار اســت آمنه هـمـکلاس نسـیـم اســت مـــشـــق پـرواز را دوسـت دارد چون که همسایه یاکریم است باز هم مشق های شبش را تـــوی تــقــویــم بـابـا نـوشـته مـــطـــئـــنـــم کـه دربـــــاره او بــــاز این هـفته انـشا نوشته مینشیند لـب حوض سنگی مــیــچـکد اشک او دانه دانه با همان چــند تا بچه ماهی درد...
-
عاشق دنیایم به شرطی
شنبه 26 تیرماه سال 1389 08:30
-
طریقه عاشقی
جمعه 25 تیرماه سال 1389 08:04
آب از دیار دریا با مھر مادرانه اھنگ خاک می کرد برگرد خاک می گشت گرد ملال او را از چھره پاک می کرد از خاکیان ندانم ساحل به او چه می گفت کان موج نازپرورد سر را به سنگ می زد خود را ھلاک می کرد شعر از فریدون مشیری فکر می کنم موج هم مث من عاشقه یا شاید نمیتونه بدون عشقش زندگی کنه که مدام سرش رو به سنگ می زنه
-
دلم طوری گرفته
چهارشنبه 23 تیرماه سال 1389 23:27
دلم طوری گرفته بود داشتم گریه می کردم ازم پرسید چته این شعر حافظ رو تو دلم خوندم دردم از یار است و درمان نیز هم دل فدای او شد و جان نیز هم اینکه می گویند آن خوشتر ز حسن یار ما این دارد و آن نیز هم یاد باد آن کوبه قصد خون ما عهد را بشکست و پیمان نیز هم دوستان در پرده می گویم سخن گفته خواهد شد به دستان نیز هم چو سر آمد...
-
خوش به حال عاشقا
پنجشنبه 17 تیرماه سال 1389 19:02
خوش به حـال اون دلـی که عـاشقه از غَـمِ ، زِنــدون دنــیا ، فــارغـــه خوش به حال اون کسی که اسمتـو دوا یِ ، تــمــوم دردا مـــی دونـه اســمِـتـو ، بـایـک مـحـبّــت عمیق سر خطّ ، هر چی غـُصـّه اَس میزاره خوش به حال ا ُونی که،تو این زَمون غِـیـر غـُصـّه َ تون دیـگه غـَم نـَداره وقـتـی از دنـیا دیـگه ، خسته میشه...
-
راه درمان
سهشنبه 15 تیرماه سال 1389 22:19
امروز از بس گریه کردم عقلم رو ویرونه کردم بس که من ندیدمت باز غم دل بهونه کردم واسه تو شعری سرودم عشق تو بهونه کردم شعر من گرچه غمینه قلبم رو گردونه کردم می دونم فقط یه درمان داره این درد دلم اونم اینه که زِ عشقِ تو ، هـَم اِمروز بمیرم یا که از عشق شما عقل و فراموش بـِکـُنم بـِرمُ و تـا زِنده ام ، واسـهَ تـون گریه کنم...
-
مرگ دوای هر درد است...؟؟؟
شنبه 12 تیرماه سال 1389 17:30
امروز داشتم میرفتم آزمون بدم یه کار جدید یک به علاوه سیزده آره برا چهاردهمین کارم خیلی دلم گرفته بود دیگه داشتم به پلیس راه میرسیدم یه خاور با آروم از کنارم رد شد ، یه نوشته توجه منو بخودش جلب کرد بمیرد آنکه غربت را بنا کرد مرا از تو، ترا از من جدا کرد با خوندن اون احساس بدی به من دست داد گفتم راننده هم مث من یه غربتی...
-
نمیدونم دلم گرفته بود اینو نوشتم
سهشنبه 8 تیرماه سال 1389 18:01
-
دوره ، دوره ی وفاست
پنجشنبه 3 تیرماه سال 1389 19:34
یه شعری رو چند ماه پیش شنیدم خیلی خوشکل بود براتون مینویسم یکی بیاد داد بزنه که دوره ، دوره ی وفاست دشمنی معنی نداره دنیا پر از صلح و صفاست من میمونم تا که نگن ، عشق دیگه بی دوم شده من میمونم تا که نگن ، دوره عشق تموم شده من میمونم تا که بگم دوست داشتنم حقیقتِ برای اعتبار عشق همین خودش غنیمتِ یکی بیاد،یکی بیاد،تا آخر...
-
راه بی پایان عــشق
سهشنبه 1 تیرماه سال 1389 11:00
برای چنــدمین بار از تو گفتم که راه عــشق تو پایان ندارد به یادت هست زخمی بردلم بود که جز لبخند تو درمان ندارد نگویم با کسی از عــشق دیرین که عشقـــم را خــریداری ندارد برایــت شعــر را از نــو سرودم هـــمان شعری که پایانی ندارد تو دانــی شــعرمن قلبی حزینه کــــه جز یادت گرفتاری ندارد تـــمام مـعنی الــفاظ شعرم...
-
سکوت عاشقی
دوشنبه 31 خردادماه سال 1389 21:34
هر چی که گفـتم عاشقـم ، هیشـکی صدامو نشنید گفتم که من دوست دارم ، حرفامو هم شوخی شنید گفتم باهـات حــرف دارم ، آروم گرفت و ناز خوابید گفتـم فـدای اون نـگات ، ابروهاش رو توهم کشید قلبم گرفته از صـداش ، شاید بگـــین عاشق شدم مجنون که سـهل عزیزم ، سرگشته و حیرون شدم خــوبی ها شـو اگه بخوان ،کــل جهان بـشمورند نمـی تـونن...
-
انتظار
یکشنبه 30 خردادماه سال 1389 22:37
ویلیام شکسپیر میگه : زمانی که فکر می کنی تو 7 تا آسمون 1 ستاره هم نداری یکی یه گوشه دنیا هست که واسه دیدنت لحظه شماری می کنه...
-
بدون مقدمه
شنبه 29 خردادماه سال 1389 08:18
به نام او که همیشه هست این اولین باریه که میخوام هر چی تو فکرم میاد بنویسم شاید براتون ناخوش آیند باشه شاید خوش آیند سالها پیش غصه میخوردم که چرا کسی بهم احترام نمیزاره برا موفقیتم تو مسابقه خط - مجسمه سازی - و ... هیچ کسی حتی یه آفرین کوچولو هم بهم نمی گفت اولین کارت مرحبای مدرسه رو من گرفته بودم سال سوم دبستان بودم...
-
عشق
جمعه 28 خردادماه سال 1389 21:10
یکی از نعمت های بزرگ خدا وندی عشق است اما خوب ، امتحان بزرگی نیز هست کی از بزرگان می گفت وقتی آدم عاشق میشه تا عشقش با احساس نیاز همراه نشده نزدیک ترین حالت را داره به خدا نشونش هم اینه که خیلی راحت گریه می کنه خیلی راحت به همه محبت می کنه خیلی راحت بخشش می کنه و از همه چی راحت دل میکَنه و خیلی چیز های دیگه اما.... هر...
-
نمی دونم چی بگم
پنجشنبه 27 خردادماه سال 1389 22:39
یه بچه کوچولو بودم ، خیلی توی خونه دعوا میکردم . مادرم می گفت : "همینطور مدام بهانه می گرفتی ، اگه به مقصودت نمیرسیدی میرفتی کنار عکس بابات و گریه میکردی تا همون کنار عکس خوابت ببره." واسه همین بود که قرار شد برم مهد کودک تا کمی از این محیط دور باشم یادم میاد یه پسر بچه تپلو روی صندلی جلوی ماشین می نشست...
-
قول
پنجشنبه 27 خردادماه سال 1389 18:39
میخوام بهت قول بدم * آسمون آبی بشم وقتی دلت خواست بگیره* یک دفه بارانی بشم میخوام بهت قول بدم * درخت سر سبزی باشم سایه بونی برای تو * روز های آفتابی باشم میخوام بهت قول بدم * سنگ باشم کوه باشم تکیه گهی برای تو * روزهای تنهایی باشم میخوام بهت قول بدم * عشقم رو تقسیم نکنم تا جون دارم بنام تو * مجنون این لیلی باشم
-
آرزوی عاشق
پنجشنبه 20 خردادماه سال 1389 16:08
آرزوم بوده تو دنیا ، دیــگه غــصه نخوری غمی رو از دل ما ها ، دنبال خــود نــبری آرزوم بوده هنوزم ، یـه روز آفـتابی بـشه تموم برف زمستــون ، شبنم شــادی بشه آرزو کردم که امروز، قلبم از این غـصه بره تـموم غصه ی عشقم ، هـمـه از دلـت بره تموم غصه هاتون ، تبدیل به شــادی بشه تموم این شب سرد،یک دفعه ای سحر بشه میدونم اگـه...
-
چشم یار
سهشنبه 18 خردادماه سال 1389 20:52
چشم آهـــو اگه زیباست کــه مثـال چـشم یاره هرچی که میـگم قشنگه کـــــه تو رو یادم بیاره آسمــــون مثـــال قلبــت مث چـشم تو می باره گـــل رز مثلـِــت لطیـــفه گـل نیلو فر می خوابه خورشید هم که مهربونـه مــث قــلب تو می تابه غــروب هم که مثل قلبـم تـــو فــراغ چـشم یاره واسـه عشـق و مهربونی تو دنیا همــش قشـنگه...
-
به نام خداوندی که همیشه تنهاست
سهشنبه 18 خردادماه سال 1389 20:28
دونه دونه اشک از چشمام میاد دیگه این اشکها به خا طر خدا نیست دیگه واسه این که کسی قدرم رو نمیدونه گریه نمی کنم دیگه واسه اینکه تو دنیا به هر دری زدم تا برا خونوادم بهترین باشم گریه نمی کنم اما نمی دانم چرا و به چه علت مثل کسی که تموم دنیا رو سرش خراب شده گریه می کنم عیب از تو نیست از شما هم نیست از تو آقا از تو هم...